غروبا که میشه روشن چراغا
میان از مدرسه خونه کلاغا
یاد حرفای اون روزت می افتم
که تا گفتی به جون و دل شنفتم
عجب غافل بودم من
اسیر دل بودم من
اسیر دل نبودم
اگه عاقل بودم من
یادت میاد به من گفتی چی کار کن
غروبا که میشه روشن چراغا
میان از مدرسه خونه کلاغا
یاد حرفای اون روزت می افتم
که تا گفتی به جون و دل شنفتم
عجب غافل بودم من
اسیر دل بودم من
اسیر دل نبودم
اگه عاقل بودم من
یادت میاد به من گفتی چی کار کن